داستان های A12MS

تبلیغات
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
تاپيکهاي مهم
قوانین فروم آپلود سنتر طراح قالب انجمن
طراح قالب انجمن طراح قالب انجمن طراح قالب انجمن
طراح قالب انجمن طراح قالب انجمن طراح قالب انجمن
  • نمایش پاسخ ها
  • چت روم فروم
  • صفحه دلخواه
ارسال پاسخ جديد
تعداد بازديد 120
نويسنده متن پيام

آفلاین






ارسال ها : 302
عضويت : 18 /4 /1393
محل زندگي : داکار
سن : 12

تشکرها : 26
تشکر شده : 247


نمايش پروفايل کاربر ارسال پيام خصوصي
داستان های A12MS

از این به بعد می خواهم داستان بنویسم و همشو اینجا می زارم


امضاي کاربر :
می دونید چرا حسنی به مکتب نمی رفت وقتی میرفت جمعه می رفت؟؟؟چون خارج کشور زندگی می کرده:13:

چهارشنبه 29 مرداد 1393 - 19:42
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از a12ms به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: iam &

آفلاین






ارسال ها : 302
عضويت : 18 /4 /1393
محل زندگي : داکار
سن : 12

تشکرها : 26
تشکر شده : 247


نمايش پروفايل کاربر ارسال پيام خصوصي
پاسخ : 1 RE داستان های A12MS

دوستان ببخشید کلی نوشته بودم ولی نمیدونم چرا نیست!

ولی دوباره می نویسم فقط کمی صبر کنید


امضاي کاربر :
می دونید چرا حسنی به مکتب نمی رفت وقتی میرفت جمعه می رفت؟؟؟چون خارج کشور زندگی می کرده:13:

چهارشنبه 29 مرداد 1393 - 19:50
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از a12ms به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: iam /

آفلاین






ارسال ها : 302
عضويت : 18 /4 /1393
محل زندگي : داکار
سن : 12

تشکرها : 26
تشکر شده : 247


نمايش پروفايل کاربر ارسال پيام خصوصي
پاسخ : 2 RE داستان های A12MS

اینم اون داستانی که نوشته بودم ولی چون یکی از دوستان گفتش که داستانتو کوتاه بنویس کوتاه نوشتم

به نام خدا

IM SHADOW THE HE…

بببببوووومممم

داشتم بازی شدو خارپشت بازی می کردم ولی خونم ترکید!

روی تپه خونم یک خارپشت سفید وایساده بود تا اومدم ببینم

کیه قیب شد!

چمن چون قبل از بازی کردن آب داده بودم خیس بود شانسم خیلی

خوب بود چون توی خونه کفش پام بود.

ابر ها مثل پتو گرم

روی خورشید بودند

وقتی صدای انفجار اومد سونیک و تیلز از خونه ی تیلز اومدند

بیرون سونیک داشت قهوه ای که روش ریخته بود پاک می کرد.

بوی سوختن میومد یعنی بوی آتیش گرفتن مو

دستمو زدم به موهام فهمیدم آتیش گرفته موهام تیلز سریع رفت

یک سطل آورد و ریخت روی سرم ولی توی سطل آب نبود بنزین بود!

دستمو گرفتم روی سرم

داد زدم:((دیونه چرا این کارو کردی؟))

یهو آتیش خاموش شد

برای امتحان دستمو گزاشتم روی آتیش گفتم:((دیونه چرا این

جوری کردی؟))

ولی آتیش خاموش نشد

سونیک که قهوشو پاک کرد دوید کنار آتیش پای من لقت کرد

داد زدم:((مگه نمی بینی پام این جاست؟فکر کردی الان کار

خاصی کردی؟))

آتیش خاموش شد!

فهمیدم باید بگم {کردی}تا خاموش بشه

داشتم آتیشو خاموش می کردم شدو اومد

پرسید:((چی شده؟))

جواب دادم:((یه خارپشت سفید خونمو ترکوند))

دوباره خارپشت سفیده اومد شدو کیاس کنترل کرد و رفت پشت

خارپشت با یک لگد انداختش زمین

خارپشته وایساد و من فهمیدم اون نازو خارپشت هستش!

همون لحظه کیاس 54 اومد توی دستش زمرد های آشوب بود

کیاس گفت:((بچه ها این طرف ها نازو رو دیدم زمرد های آشوبو

ورداشتم تا نتونه پرفکت نازو بشه))

نازو خندید و گفت:((کار منو خیلی آسون کردید!))

زمرد هارو از کیاس گرفت و به جزیره ی ناکلز رفت

وووووووووووووو دیش

ناکلز خونی از جزیره به خونه ی تیلز افتاد

من،سونیک و شدو رفتیم پیش نازو

نازو از حالت عادیش درومده بود شکل قبلیش نبود شبیح پرفکت

نازو هم نبود اون ارتقا بیشتری دیده بود!

نازو خندید و گفت:((ههههه حتما از خودتون می پرسید چطوری

زنده موندم وقتی شما منو کشتید برای دومین بار من به یک فلش مموری تبدیل شدم و اون

خارپشت جدیده منو به لب تابش متصل کرد))

سونیک و شدو با خشم منو نگاه کردند منم گفتم:((خب می خواستم

ببینم چیه ولی هی کامپیوترم می گفت درحال پردازش))

شدو گفت:((ما به سختی با شدیک پرفکت نازو رو نابود کردیم

نابود کردیم ولی شدیک نمی تونه اینو شکست بده!))

نازو گفت:((من این نیستم من پوور نازو هستم))

کیاس 54 تازه تونسته بود بیاد جزیره ی ناکلز گفت:((هایپر

شدیک پرفکت نازو رو کشت ولی حالا هایپر شدیک دوازده پوور نازو رو می کشه!))

منم گفتم:((من بلد نیستم هایپر بشم چه برسه به ترکیب!))

سونیک گفت:((فکر کن هفتا زمرد آشوب خوردی!))

منم همین فکرو کردم و باید بگم خیلی درد داشت نازو داشت از

درد من لذت می برد!

یهو دیدم سفید شدم سونیک و شدو پس از تبدیل شدن زمرد ها به

سوپر زمرد آشوب تبدیل به هایپر شدند

حالا شدو و سونیک دستمو گرفتند و با تعجب ما شدیک دوازده

شدیم!

خیلی آسون تر از اون چیزی بود که فکرشو می کردم

حالا نازو بایک لیزر به ما حمله کرد ما هم جاخالی دادیم!

نمی دونم چرا من فقط می تونستم سرمو تکون بدم شدو دست و

سونیک پا

خلاصه همین جوری که داشتیم نازو می زدیم شدو پرسید:((پس کی

توپ انرژی رو کنترل می کنه؟))

سونیک گفت:((امتحان کن))

شدو دستشو چسبوند به موهای سینش سونیک هم پاهاشو

جمع کرد یهو توپ انرژی شدیم ولی فقط می چرخیدیم من خودمو کشیدم جلو که ناگهان رفتیم

توی دل نازو که پاش زخم بود وقی رسیدیم بهش شیکمش سوراخ شدو و شدو با تفنگش ترکوند

سر نازو رو

بعد از این که نازو رو به خاک سپردیم دیدیم که

خونه من درست شده تیلز گفت:((وقتی می جنگیدی خونتو ساختیم!))


امضاي کاربر :
می دونید چرا حسنی به مکتب نمی رفت وقتی میرفت جمعه می رفت؟؟؟چون خارج کشور زندگی می کرده:13:

شنبه 01 شهریور 1393 - 01:31
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !
ارسال پاسخ جديد

پرش به انجمن :
[-]
دانلود نرم افزار
آیکون نام معرفی لینک دانلود
آیکون نام معرفی لینک دانلود


صفحه اصلي | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | حالت آر اس اس طراح پوسته سرزمین مجازی بوده و حذف این نوشته غیر مجاز است